هنر شراب زندگی ست
ژان پل سارتر می گوید:"هنر اگرچه نان نمی شود اما شراب زندگی ست."
حتما این جمله ها را زیاد شنیده اید که هنر درآمدی ندارد،با هنر نمی شود کارکرد نمی شود زندگی کرد ولی من معتقدم که هنر خود زندگی ست و نمی توان آن را نادیده گرفت و فقط به اوقات فراغت محدود کرد.
هنر زندگی ست و زندگی را باید جدی گرفت باید به آن عشق ورزید و آن را دوست داشت.هنر گاهی جایگزین تمام حس های نا خوشایند این دنیا است.گاهی می شود تمام زندگی نزیسته ی خود را در عالم هنر زیست،گاهی بهترین وسیله برای ساختن زندگی آینده در تخیلات خود است.
هنر همیشه حال آدم را خوب می کند.
فرقی نمی کند چه هنری باشد این خلق کردن است که حال ما را خوب می کند پس چه فرقی می کند با رنگ باشد یا کلمه ها با نت ها باشد یا حتی خاک.
چشمانتان را ببندید و به بهترین آهنگی که تا به حال شنیده اید فکر کنید تا متوجه شوید از چه حالی حرف میزنم یا یک کتاب خوب را ورق بزنید وقتی از خیالات روزمره ی دنیا غافل شدید می توانید قدرت هنر و خالقان آن را دریابید.
فروغ اسفندیاری
كودكان را با هنر بپرورانيم
کودکان دنیای شگرف و عجیبی دارند و این بهترین دنیایی ست که هرکس در طول عمرش میتواند داشته باشد.
تا به حال به کودکان اطرافتان توجه کرده اید؟
وقتی در حال خود هستند با عروسک ها و اسباب بازی هایشان حرف میزنند بدون اینکه حتی به اطرافشان نگاه کنند یا حتی قضاوت کسن عجیب است،قطعا اگر کودک داشته باشید یا با کودکان سروکار داشته باشید این را به خوبی درک میکنید.فقط باید اگاه باشید که چگونه با انها رفتار کنید و انها را به مسیری درست هدایت کنید.
کودکان را باید با هنر پرورش دهیم باید هنر را با تمام وجودشان درک کنند و قدرت آن را بفهمند و به آن عشق بورزند تا بتوانند به راحتی آرامش را در زندگی تجربه کنند.
هنر،هنر هم دنیای عجیب و پیچیده ای دارد،پس هنر در دنیای کودکان عجیب تر خواهد بود.
شاید باور نکنید و از قدرت آن غافل باشید که هنر چگونه یک انسان را به آرامش میرساند و اضطراب ها و تنش های او را کم میکند،فقط کافیست یک بار امتحان کنید و در آن غرق شوید.
نمونه ای از هنر میتواند نقاشی باشد.
تا به حال نقاشی کشیده اید؟اگر کشیده باشید حتما میدانید حس و حال غیر قابل توصیفی دارد،اگر نظر نقاشان بزرگ مثل پیکاسو را بخوانید این موضوع را بخوبی درک خواهید کرد.
همانطور که میدانید چون کودکان به قضاوت و نظر دیگران اهمیت نمی دهند پس راحت تر و بدون ترس و دلهره نقاشی میکشند و احساسات خود را با کشیدن خط ها و انتخاب رنگ ها به خوبی نشان میدهند.
نقاشی کودکان به خاطر خالص بودنش ارزش زیادی دارد حتی خط خطی های کودکان روی کاغذ معنا و مفهومی دارد که ما ان ها را نادیده میگیریم.کودکان خیلی بی پروا تمام احساس ناب کودکانه ی خود را میکشند، آنها با نقاشی میتوانند تمایلات درونی خود را بیرون بریزند.
سرکلاسی با بچه ها بودم از آنها خواستم که خانواده ی خود را بکشند،یکی از آنها مادرش را با حفره ای در شکمش کشید وقتی از او پرسیدم این چیست برایم توضیح داد و متوجه شدم که مادرش باردار است،یا مثلا این روزها که درگیر ویروس کرونا هستیم و دائما درمورد آن حرف میزنیم کودکی نقاشی خودش را اینگونه توصیف میکند،موتوری کشیده ام که کرونا را نابود میکند.تنها کاری که از دست این کودک بر می آید همین است و تلاش میکند که احساساتش را نشان دهد.
این ها جزئی ترین مثال هایی ست که میتوان به آن اشاره کرد.دنیای کودکان فرا تر از آن چیزی است که ما تصور میکنیم.باید به جزئی ترین عنصر در نقاشی کودک توجه کرد،حتی جایگاه نقاشی کودکان روی کاغذ هم مفهوم خاصی دارد.این که کودک از پایین،از وسط یا از بالای کاغذ شروع به کشیدن می کند به احساسات کودک مربوط میشود و هر کدام معنایی دارد.
مثلا کشیدن خورشید در جایگاه های مختلف،پنهان باشد یا کاملا آشکار معنای متفاوتی دارد.خورشید نماد پدر است و پنهان یا اشکار کشیدن ان رابطه ی کودک با پدر را نشان میدهد.
بدلیل همین ناب بودن نقاشی کودکان است که هنرمندان بزرگی مانند پیکاسو،ونگوگ و هانری ماتیس در دوره ای رجعت هنری داشتند یعنی تلاش میکردند تا دوباره مثل دوران کودکی نقاشی کنند.
انتخاب رنگ کودکان در نقاشی هایشان رابطه ی مستقیم با احساسات آنها دارد،مثلا اگر کودکی نقاشی خود را رنگ نمیکند جایی در زندگی خود خلایی را حس می کند.
عنصر آدمک که همه ی بچه ها هر روز می کشند و ما به آن توجهی نمیکنیم خود به تنهایی مفهوم های متفاوتی دارد،جایگاه آدمک در کاغذ،داشتن یا نداشتن دست و پا،بزرگ یا کوچک بودن آن و حتی نوع خطوط از حس درونی کودک خبر میدهد.
ما باید سعی کنیم کودکان را بهتر درک کنیم و برای پرورش آنها به احساساتشان بیشتر توجه کنیم و به خاطر خستگی و کارهای روزمره خود آینده ی آنها را به خطر نیندازیم.باید به آنها یاد دهیم هنر را دوست داشته باشند و روزانه به آن بپردازند.
باید تلاش کنیم استعداد و خلاقیت آنها را پرورش دهیم و به آنها کمک کنیم تا در آرامش زندگی کنند.
برای به آرامش رسیدن کودکان میتوان از طبیعت کمک گرفت زیرا طبیعت بهترین منبع آرامش و خلاقیت است که میتوان از آن الهام گرفت فقط کافیست اجازه دهیم کودک با طبیعت ارتباط برقرار کند و به او یاد دهیم با آن مهربان باشد تا آرامش را در زندگی تجربه کند.
به آن ها اجازه دهیم جزبه جز درختان را لمس کنند،بگذاریم با خاک بازی کنند و به آن عشق بورزند تا بتوانند آرامش موجود در طبیعت را به درون خودشان منتقل کنند.
بگذاریم کودکانمان کودکی کنند تا خودشان را پیدا کنند،همه چیز را به آنها دیکته نکنید از آنها روبات نسازید و به آن ها زندگی کردن را یاد دهید نه زنده ماندن را.
فروغ اسفندیاری
نظر نقاشان بزرگ در مورد نقاشی چیست؟
نقاشی کردن حس وصف ناپذیری دارد و فقط کسانی که عمیقا آن را درک می کند این حس را می فهمند.
نقاشان بزرگ تاریخ نظرهای مختلفی در مورد نقاشی و نقاشی کردن بیان کرده اند.
پیکاسو نقاش معروف اسپانیایی در مورد نقاشی می گوید:"نقاشی شیوه ی دیگر نگارش خاطرات روزانه است."
یک نقاش می تواند تمام حس ها و اتفاقات روزمره ی خود را با حرکت قلمش به تصویر بکشد،همانطور که یک نویسنده خاطراتش را با کلمات می نویسد،هردو خلق می کنند یکی با کلمات و دیگری با رنگ ها.
ونسان ونگوگ نقاش بزرگ هلندی احساس خود را در مورد نقاشی اینگونه بیان می کند،"تنها زمانی که احساس میکنم زنده ام،زمانی ست که نقاشی می کشم."
از این جمله می شود برداشت کرد که او نقاشی کردن را زندگی می داند و بدون آن خود را زنده نمی داند،نقاشی کردن برای او حکم نفس کشیدن دارد که بدون آن نمی تواند زنده بماند.
نقاشان بزرگ با کشیدن نقاشی از حس درونیشان صحبت می کنند و خودشان را نشان می دهند همانطور که جکسون پولاک نقاش آمریکایی می گوید:"نقاشی کشف درون است، یک هنرمند خوب خود واقعی اش را در نقاشی هایش به تصویر می کشد."
با کشیدن نقاشی می توان درون خود را کشف کرد،می توان تمام احساسات بد و خوب درونت را با رنگ ها نشان داد.
نقاشی کردن نوعی خود شناسی ست و گاهی همین نقاشی ها هستند که می توانند واقعیت درون انسان ها را بدون آن که حرفی بزنند بیان کند.
فروغ اسفندیاری
فرزندانمان را به هنرمندان سایه وار تبدیل نکنیم
کارل گوستاویونگ میگوید:"از نظر روانشناسی هیچ چیز بیش اززندگی نزیسته ی والدین بر محیط آن ها به ویژه فرزندانشان تاثیر نمی گذارد."
پدر و مادرها معمولا تلاششان بر این است که فرزندانشان را به آن چیزی که دوست دارند تبدیل کنند و نظرو علاقه ی خود را به آنها تحمیل می کنند،این باعث می شود علایق خود را برای همیشه در نیمه ی تاریک خود دفن کنند و برای رسیدن به آن ها هیچ تلاشی نکنند.
آن ها سعی می کنند که به فرد ایده آل برای پدر و مادرشان تبدیل شوند و تمام عمر با افسوس از دست رفتن علایق و خود واقعیشان زندگی کنند.
تقریبا هیچ پدر و مادری فرزند خود را به هنرمند شدن تشویق نمی کند و اجازه نمی دهد که خلاقیت درونی کودک نمایان شود و آن را سرکوب می کنند.
جولیا کامرون هنرمندان سایه وار را اینگونه تفسیر میکند"اغلب از رویا های تابناک خود برای این که هنر را حرفه ی خویش سازند دست می کشند،و در جهان نیمه ی تاریک ای کاش ها و افسوس ها مستقر می شوند در آن جا گرفتار میان رویا ی دست زدن به عمل و ترس از شکست،هنرمندان سایه وارزاییده می شوند."
این هنرمندان سایه وار در آینده به هر جایگاهی هم که برسند از خود رضایت کامل ندارند،همیشه در درون خود به دنبال چیزی می گردند و سعی می کنند در زندگی چیزی را انتخاب کنند که به آن چیزی که می خواستند نزدیک باشد ولی به خاطر ترس هرگزمستقیم به سراغش نمی روند و همیشه فکر میکنند که دیگر دیر شده است و فقط از دور به صدای رویای خود گوش می دهند.
فروغ اسفندیاری